دیگر صاف راه نمیروم..
دیگر صاف راه نمیروم
مهم نیست بگویند : سالم نیستم
مهم این است تـــــو میدانی
غـــــم نــبـودنــت
کمرم را خم کرده
دیگر صاف راه نمیروم
مهم نیست بگویند : سالم نیستم
مهم این است تـــــو میدانی
غـــــم نــبـودنــت
کمرم را خم کرده
ﮔـﺬﺷـﺖ ﻛـﺮﺩﻥ ﺩﻭ ﺣﺎﻟـﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﻳـﺎ ﺍﻭﻧـﻘـﺪﺭ ﺩﻭﺳـﺶ ﺩﺍﺭﻱ ﻛـﻪ ﺍﺯ ﺍﺷـﺘـﺒﺎﻫـﺶ ﻣـﻴـﮕـﺬﺭﻱ
ﻳـﺎ ﺍﻭﻧـﻘـﺪﺭ ﺍﺯ ﭼـﺸـﻤﺖ ﻣـﻴـﻔـﺘـﻪ
ﻛـﻪ ﺍﺯ ﺧـﻮﺩﺵ ﻭ ﺍﺷـﺘـﺒـﺎﻫـﺶ ﺑـﺎ ﻫـﻢ ﻣـﻴـﮕـﺬﺭﻱ !!!
باید خودم را ببرم خانه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دل داری اش بدهم که فکر نکند
بگویم که می گذرد که غصه نخورد
باید خودم را ببرم بخوابد
"من" خسته است!
یعنـــے میشود روزی برسد...
که بیایــے ...
مرا در آغوش بگیری ...
بخواهم گله کنم ....
بگویے هیسسسسس...
همه کابوس ها تمام شد ... ؟؟؟